غریبه ای تنها در دیاری دور

تو زندگي 2 نفر باش : يکي براي خودت , يکي براي ديگران . براي خودت زندگي کن , براي ديگري زندگي باش

میخواستم بدونی که چرا این چند روز بات قهر بودم

م.زاده
غریبه ای تنها در دیاری دور تو زندگي 2 نفر باش : يکي براي خودت , يکي براي ديگران . براي خودت زندگي کن , براي ديگري زندگي باش

میخواستم بدونی که چرا این چند روز بات قهر بودم

 

 

 

 

دیشب در کنار پنجره اطاقم نشسته بودم وبا اینکه هوا تقربا شرجی

ونسبتا گرم بود به آسمان وستارگان خیره شده بودم وداشتم به

این چند روزی گذشته وبه آن  حرفهای قشنگت ولحظات شیرینی

که در کنار تو بودم فکر میکردم که چقدر زیبا بودند٬تورا با لهجه ی گلها

وبلبلان عاشق صدا کردم واز خداوند خواستم که تورا برای همیشه در

گلستان عشقم شاد وبا طراوت حفظ کند.عزیزم تو را ازبین تمام

گلهایی که در گلستان تنهائیم روییدن جدا کردم ودر گلدان قلبم نشاندم

وبا خون رگهایم واشک چشمانم آبیاریت خواهم کرد وبرای همیشه در قلبم

حفظ خواهم نمود.تو باید بدانی که اگه روزی فکر رفتن باشی ٬آن قلب

عاشق من از شدت فراق تو از کار خواهدافتاد٬حتی آن گنجشکانی

که کنار پنجره اطاقم دانه میخوردن تمام بالهایشان غرق در اندوه

خواهدشد وقادر به پروازکردن نخواهندبود.تو باید بدانی که بی تو تمام

هستیم از دست خواهد رفت ودر هر لحظه هزاران بار خواهم مرد

حتی دریا وآسمان به حالم بغض خواهند کرد واشک خواهند ریخت.

میدونم که این چند روزخیلی سخت برایت گذشت اما چه کنم که

نمیخواهم غیر از من کسی دوستدار تو باشدحتی برای یه لحظه

هم به غیر من به کسی دیگری فکر کنی.دوست ندارم

کسی غیر من صفای خنده ات ببیند وحتی نامش هم به اون لبهای

زیبایت بنشیند.نمیخواهم اون نقش زیبای چهره ات در خاطر کسی

باشد ویا نگاهی غیر از نگاهم به تو باشدویا کسی دست در دست

تو بگذارد.نمیخواهم کسی غیر ازمن با تو سخن گوید ویا نوشته ای

بنویسد حتی اگه اون هم پیامرسان وقاصد من باشد.دیشب تا

سحرگاه بیدار بودم وبه همیه اینها فکر میکردم وهر انچه تو ذهن

وفکرم میومد  بر روی کاغذی یادداشت میکردم هر چند که برگه

چند باری به علت چکیدن اشک چشمانم برآن  وخیس شدن 

 نوشته هام٬ عوض کردم ٬ تاکه امروز برایت بنویسم وبدانی که

چرا این چند روز بات قهر بودم.دلم خیلی پر است وحرفهای زیادی

دارم اما میدونم که کسی حوصله خوندن آن را ندارد.میخواستم تمام

درد وسختیهایی که در این چند روز برایم گذشت در اینجا بنویسم

اما میدونم که همه دوستان روزه هستند وگلویشان خشک .

              ((((الان فهمیدی چرا بات قهر بودم؟))))



تاريخ : سه شنبه سوم شهریور ۱۳۸۸ | | نویسنده : م.زاده |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.
درباره وب

سلام دوستان خوب وعزیزم:
من آن غریبهء دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم
در آشنایی امروز در وبلاگم حرفهای دلمو مینویسم تا در فراموشی فردا یادم كنید.

امیدوارم که در وبلاگم لحظات خوبی را بگذرونید واگه برای لود شدن یه ذره معطل شدید به بزرگی خودتون منو ببخشید.
در ضمن نظرات شما موجب دلگرمی ماست پس لطفا" نظر هم بدید چون برام خیلی ارزش دارند.

براتون آرزوی سلامتی وموفقیت وخوشبختی از درگاه خداوند متعال ومستعان دارم وامیدوارم که به هر آرزویی که در دل دارید برسید.من هم به دعای شما دوستان خوب ومهربونم نیاز دارم .
فال حافظ
رتبه الکسا

ویژه اسلاید اسکین
ساعت

جستجو



در اين وبلاگ
در كل اينترنت
ذکر ایام هفته

ربات مترجم
امکانات وب

كد موسيقي براي وبلاگ